۲۰۱- سنگ خاره رو بر رهش نهادم و برمن گذر نکر د صد لطف چشم داشتم او یک نظر نکرد سیل سرشک ما زدلش کین بدر نبرد درسنگ خراه قطره باران اثر نکرد یارب تو این جوان دلاور نگاه درا کز تیر آه گوشه نشینان حذر نکرد ماهی و مرغ …
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت